اندیشه ی ناب

به نام هستى رز و عشق

اندیشه ی ناب

به نام هستى رز و عشق

به من بیاموز

به نام مهربانترین

خدایا گاهى به خوردن فرمان مى دهى و گاهى به نخوردن و این هر دو به من مى آموزد که روزى دهنده یکى است . پس غصه چرا؟

گاهى به خوابیدن فرمان مى دهى و گاهى به نخوابیدن و این هر دو به من مى آموزد که در جوار تو مى توان آرام گرفت . پس دغدغه چرا؟

گاهى به گفتن فرمان مى دهى و گاهى به لب فروبستن و این هر دو به من مى آموزد که کلام آنقدر مقدس است که بیهوده نباید این در یکتا را تلف کرد.

گاهى به نگریستن فرمان مى دهى و گاهى به دیده فروبستن و این هر دو به من مى آموزد که چشم اگر به فرمان نباشد جز کورى و سیاهى نصیب نمى کند.

گاهى به رفتن امر مى کنى و گاهى به ایستادن و این هر دو به من مى آموزد که باید گام هایم را شمرده و محکم بردارم تا اگر مانعى بود ببینم و زمین نخورم.

خدایا همیشه به مهر ورزیدن امر کرده اى و گاهى به نفرت داشتن و این هر دو به من مى آموزد که براى دوست داشتن و نفرت ورزیدن باید معیارى داشته باشم که آن پسند توست نه دلخواه خودم.

خدایا بالاترازهمه ى این آموخته ها رسم عاشقى است...

                                                  آن را هم تو خودت به من بیاموز...


نظرات 1 + ارسال نظر
یه دوست جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ

من رسم عاشقى را یادگرفتم الان منتظر آموختن بى وفایى هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد