اندیشه ی ناب

به نام هستى رز و عشق

اندیشه ی ناب

به نام هستى رز و عشق

اگر...

اگر دروغ رنگ داشت 

هر روز شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست 

و بی رنگی کم یاب ترین چیزها بود... 

اگر گناه وزن داشت  

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد 

تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی و من شاید کمر شکسته ترین بودم... 

اگر همه ثروت داشتند  

دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر در خیابان خواب گندم نمی دید 

تا دیگران از سر جوانمردی بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند 

اما بی گمان صفا و سادگی می مرد... 

اگر مرگ نبود 

همه کافر بودند و زندگی بی ارزش ترین کالا بود 

ترس نبود زیبایی نبود و خوبی هم شاید... 

اگر عشق نبود  

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدم؟ 

کدام لحظه نایاب را اندیشه می کردیم 

و چگونه روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ 

آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم... 

اگر خداوند  

یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد 

من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز 

هرگز ندیدن مرا 

آن گاه نمی دانم     به راستی خداوند کدامیک را می پذیرفت؟ 

  

دکتر علی شریعتی

نظرات 2 + ارسال نظر
سارا شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:31 ب.ظ http://sarafeiz2.blogsky.com

خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگ بود. مریم جان مطالب وبلاگت واقعا عالیه. متشکرم.

ساراجون ممنون از اینکه برام نظر میدی
لطفا اگه وبلاگم عیبی هم داره بگو تا درستش کنم

مرضیه سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:33 ب.ظ

very very زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد