اندیشه ی ناب

به نام هستى رز و عشق

اندیشه ی ناب

به نام هستى رز و عشق

اگر...

اگر دروغ رنگ داشت 

هر روز شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه می بست 

و بی رنگی کم یاب ترین چیزها بود... 

اگر گناه وزن داشت  

هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد 

تو از کوله بار سنگین خویش ناله می کردی و من شاید کمر شکسته ترین بودم... 

اگر همه ثروت داشتند  

دل ها سکه ها را بیش از خدا نمی پرستیدند و یک نفر در خیابان خواب گندم نمی دید 

تا دیگران از سر جوانمردی بی ارزش ترین سکه هاشان را نثار او کنند 

اما بی گمان صفا و سادگی می مرد... 

اگر مرگ نبود 

همه کافر بودند و زندگی بی ارزش ترین کالا بود 

ترس نبود زیبایی نبود و خوبی هم شاید... 

اگر عشق نبود  

به کدامین بهانه می گریستیم و می خندیدم؟ 

کدام لحظه نایاب را اندیشه می کردیم 

و چگونه روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟ 

آری بی گمان پیش از اینها مرده بودیم... 

اگر خداوند  

یک روز آرزوی انسان را برآورده می کرد 

من بی گمان دوباره دیدن تو را آرزو می کردم و تو نیز 

هرگز ندیدن مرا 

آن گاه نمی دانم     به راستی خداوند کدامیک را می پذیرفت؟ 

  

دکتر علی شریعتی

دکتر شریعتى

" خدایا مرا مقلد تقلید کنندگانم مگردان تا آنچه را حق مى دانم ، به خاطر آنکه بد مى دانند ، کتمان نکنم "


" خدایا ، مگذار تا ایمان ،نان و نام برایم  بیاورد.  قوتم بخش تا نانم را و حتى نامم را در پاى ایمانم افکنم تا از آنها باشم که پول دنیا را مى گیرند و براى دین کار مى کنند ؛ نه از آنها که پول دین مى گیرند تا براى دنیا کار کنند . "


ارزش عمیق هر کس ، به اندازه ى حرف هایى است که براى گفتن دارد .


اگر پیاده هم شده ، سفر کن . در ماندن مى پوسى .


آنان که رفتند ، کارى حسینى کردند. آنان که ماندند ، باید کارى زینبى کنند ؛ و گر نه یزیدى اند.




سفر به خیر

- " به کجا چنین شتابان؟ "

گون از نسیم پرسید

- " دل من گرفته ز این جا ، هوس سفر ندارى ز غبار این بیابان؟ "

- " همه آرزویم ، اما چه کنم که بسته پایم . . . "

- " به کجا چنین شتابان؟ "

- " به هر آن کجا که باشد ، به جز این سرا ، سرایم "

- " سفرت به خیر اما تو و دوستى ،

خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتى گذشتى ،

به شکوفه ها به باران ،

برسان سلام ما را . "


دکتر محمد رضا شفیعى کدکنى