الگویى برتر
1-از کودکى عاشق آموختن بود.علم و دانش را به هر کارى ترجیح مى داد.مناسبت ها را با مطالعه مى گذراند.پدرش با خارکنى نانى حلال اما ناچیز براى خانواده مهیا مى کرد.حسینعلى هم قدردان زحمات پدر بود و هیچ وقت ناشکرى نمى کرد. با خانواده اش انس مى گرفت و سعى مى کرد آموخته هایش را به آنان هم بیاموزد.او واقعا عاشق بود، عشق به دانش و مطالعات پى در پى او قدرت درک و فهمش را بالا برده بود.اتلاف وقت نداشت. همیشه سعى مى کرد نکته اى آموزنده از کسى یا چیزى فرا گیرد.روز به روز بر آموخته هایش افزوده مى شد و زندگى به همین روال مى گذشت.
2-او اکنون جوان است و سعى بر این دارد تا با پیروى از پدر پیرو حق و طرفدار حقدار باشد.در حال حاضرجوانى بیش نیست و با دوست خود آقاى مطهرى نزد استادش آیت الله بروجردى به تحصیل دروس حوزوى مى پردازد.استادش او را مجتهد جوان حوزه نامیده است و به داشتن همچین شاگردى افتخار مى کند. سرانجام آیت الله بروجردى از دنیا مى رود و اوهمراه با دیگر طلبه ها به مشورت براى انتخاب جانشین استاد هستند و همگى بدون هیچ مخالفتى امام خمینى را که مردى آگاه به دین عالم و کامل است بر مى گزینند و تلاش بر این دارند که او را در راه حق و مبارزه با حکومت ظالم تنها نگذارند. آنها در راه زنده نگه داشتن اسلام شکنجه ها و زندان هاى بسیارى را تحمل مى کنند و هرگز در برابر ظالم ساکت نمى مانند.او دوست و دوستدار امام است. با امام در مورد مسائل دینى و شرعى سخن مى گوید و امام را استاد خود مى داند. حکومت ستمگر شاه محمد جوان را جلوى چشمان پدر شکنجه مى کند و او خم به ابرو نمى آورد.
3- اکنون پس از انقلاب است و بسیارى با او دشمن اما در خانه اش به روى همه باز است، به عقیده ى او هرکس نظر خاصى دارد و نباید از خواسته هایى که مخالف نظرش هستند محروم شود.وقتى مظلومى را مى بیند به طرفدارى از او بر مى خیزد حتى اگر به ضررش باشد با جان و دل دفاع مى کند تا اگر توانست حقش را بگیرد.روزها را با مطالعه مى گذراند و شبها را با راز و نیاز. حاضر نیست حتى یک لحظه در برابر ظلم ساکت بماند.هر روز از مشکلات جامعه آگاه مى شود و غم و غصه اى به دردهایش افزوده مى شود.دغدغه هاى ملت او را ناراحت و خوشحالى هاى ملت او را شاد مى کند.
آرى او الآن در بین ما نیست و با رفتنش کوهى از غم بر دوش ما انداخت و کوله بارى از مسئولیت از دوش خود برداشت.
"خاطرش زنده و راهش پررهرو باد"
مریم رستمى
خیلی قشنگ بود دایی ، خدا کمکمان کند واقعا چون او باشیم ، یادش گرامی و پر رهرو
مریم جان سلام.
ورودت را به دنیای وبلاگ نویسی تبریک می گویم.
امیدوارم که ما در مقابل این غم بزرگ صبر داشته باشیم.
مریم خیلی قشنگ بود.ولی کیه که درکش کنه.واقعا بهش ظلم شد
.عاااااااااااااااااااااااااااااالی بود